امروز سر و گوش جنباندهاند برای گفتن و دانستن و زیر سوال بردن «هالیو»، همان هیولای خوش رنگ و لعاب کرهای که فرهنگ بومی را آنقدر آرام میبلعد که حتی بو نمیبرید!
گروه زندگی: دخترها توی محوطه دانشگاه شهید مطهری میچرخند. همهشان محجبهاند. روی پاهایشان بند نیستند. از همانهایند که کلههایشان پر است از حرفهایی که اصلا فکرش را هم نمیکنی. هر جملهشان جمله قبلی خودشان را به چالش میکشد. امروز هم سر و گوش جنباندهاند برای گفتن و دانستن و زیر سوال بردن «هالیو»، همان هیولای خوش رنگ و لعاب کرهای که فرهنگ بومی را آنقدر آرام میبلعد که حتی بو نمیبرید و فقط وقتی به خودتان میآیید که میبینید سبک زندگیتان تغییر کرده و کرهای شدهاید!لیلا که دانشجوی ترم چهار روانشناسی است تا قبل از ورودش به دانشگاه، یکی از طرفدارهای پر و پا قرص کِی درامها بود؛ همان فیلمهایی که پسر میمیرد برای دختر و آنقدر گُل درشت سورپرایزش میکند که آخر سر بله را میگیرد و مبارکِ هم میشوند. مینشینیم روی صندلی جلوی یکی از کلاسها و میگوید: «خیلی از خواستگارهایم را به خاطر این سریالهای درام کرهای رد کردم چون به نظرم نه ظاهرشان مثل عاشقپیشههایی بود که توی سریال میدیدم و نه حتی با کارهایشان شگفتزدهام میکردند. من منتظر یک جوان جذاب قدبلندِ پولدار بودم که اتفاقا خیلی آرام و ملیح حرف میزد و کلی دلبری بلد بود.» نگاهم به حلقه روی دستش افتاد: «پس شوهرت رو مثل بازیگرهای سریالهای درام کرهای انتخاب کردی؛ قدبلند و خوشتیپ و پولدار؟» خندید و عکس شوهرش را نشانم داد: « قد کوتاهِ کچلِ بیپولِ خیلی جذاب!»
وقتی کی درامر عاشق میشود
برایم عجیب است که معیارهایش تا این اندازه تغییر کرده. میپرسم: «چی نظرت رو عوض کرد؟» با چشمانی که میدرخشند به عکس شوهرش زل میزند: «امیرحسام. اون عشق واقعی رو با وجودش و روحش به من نشون داد. باورتون میشه بعد از نامزدیمون دیگه سریال کرهای ندیدم؟ به نظرم همونقدر که فانتزی این سریالا شیرینه به همون اندازه هم میتونه ما رو از داشتن عشق واقعی دور کنه چون ناخودآگاه یادمون میده که فقط و فقط براساس شکل و ظاهر طرف مقابلمون تصمیم بگیریم نه چیزای دیگهاش.»
اینجا کسی طرفدار کِی پاپ، آرمی یا بلینکی است؟
دخترها دانه دانه میآیند. سوالهایشان را پیش پیش نوشتهاند و ریز ریز با هم پچ پچ میکنند. سه دقیقه به ده صبح است و کنار یکی از کادر دانشگاه میایستم: «میاد؟» نیم نگاهی به ساعتش میاندازد و خیالم را راحت میکند. منتظر دکتر مهدی منصوریخواه، اولین مبلغ شیعه به زبان کره و مدیر موسسه بینالمللی هاتف شرق، کنار بقیه دانشجوها نشستهام. عقربه که روی ده مینشیند آقای منصوریخواه میآید و بی مقدمه میرود سر اصل مطلب: «اینجا کسی طرفدار کِی پاپ، آرمیها یا بلینکی هست؟»
دخترها سعی میکنند جلوی خندههایشان را بگیرند و بند را آب ندهند اما آقای منصوریخواه کوتاه بیا نیست: «بگید! یواش یواش اقرار کنید!» یکی از دخترها که دل و جرات بیشتری دارد دستش را بالا میبَرَد: «استاد من بودم توی این کار!» آقای منصوریخواه با جدیت میپرسد: «کِی پاپر؟ کِی لاور؟ یا کِی درامر؟» سوالش را بالای صفحه کاغذم مینویسم. سوالی که این روزها به هر نوجوانی میرسید بعد از سلام و علیک باید این را از او بپرسید. و جواب آن نوجوان است که برایتان مشخص میکند کجای این جهان ایستاده.
آیا ما واقعا با کرهایها قرابت فرهنگی داریم؟
یکی از دختران که روبهروی پنجره سالن علامه طباطبایی نشسته، کاغذهای روبهرویش را مرتب میکند و میگوید: «خیلی راحت گفته شده که با کرهایها قرابت فرهنگی داریم و درِ صداوسیما رو باز کردیم به روی فیلمهاشون اما آیا واقعا همینه؟ و تاریخ و فرهنگ ما ایرانیها با تاریخ و فرهنگشون قرابت داره؟»
آقای منصوریخواه لبخند ریزی میزند و در حالی که توی لبتاپش دنبال مطلبی میگردد جواب میدهد: «متولیان فرهنگی ما متاسفانه خطر هالیو یا همون موج کرهای رو اصلا جدی نمیگیرن؛ در صورتی که رهبری، دو مرتبه درباره جومونگ صحبت کردند و هر دو بار به جعلی بودن تاریخ اونها اشاره میکنند. اما ما دوباره جومونگ رو پخش میکنیم؛ اینقدری که الان، استاد زبان کرهای در مدارس سجونگ که در ایرانه، با پنجاه و پنج سال سن وقتی میخواد درباره پادشاهان کره صحبت کنه میگه من بعضیهاشون رو نمیشناسم اما دخترای ایرانی که سر کلاسش هستن قشنگ توضیح میدن! زن پادشاه فلانی بوده، بچهاش فلانی بوده، پدرش فلانی بوده. استاد کرهاییه نمیدونه اما ما همون تاریخ ساختگیشون رو بهتر از خودشون میدونیم.»
سر و کله هالیو از کجا پیدا شد؟
خاصیت فیلم این است که همیشه تلفیقی میشود از خلاقیت و تخیل و واقعیت و نور و صدا و تصویر. مجموعهای که به اسم هنر، میتواند حتی سیاستهایی را که به چشممان نمیآید به درونمان منتقل کند. دختر ریزنقشی که کولهپشتیاش را دوبنده پوشیده و پنج دقیقهای میشود به جلسه رسیده، همانطور که سرپا ایستاده و گوش میدهد یکدفعهای با وسواس میپرسد: «از فیلمای تاریخیشون که بگذریم، فیلمای جدیدشون، آهنگهاشون، کِی بیوتی و کِی فودشون فانتزیهایی داره که برای مخاطب نوجوون جذابه ولی خب واقعا چی میشه که اینقدر تو این صنعت قدرتمند میشن و اصلا سر و کله هالیو از کجا پیدا شد؟»
آقای منصوریخواه نموداری را روی صفحه پروژکتور نمایش میدهد: «اولین بار این اصطلاح رو سال ۱۹۹۰ چینیها اطلاق میکنن. اون هم به خاطر اتفاقی که توی کشورشون داشته رخ میداده. اما اون اتفاق چی بوده؟ محصولاتی از کره جنوبی در قالب موسیقی و فیلم وارد این کشورها یعنی چین، ژاپن، تایلند، اندونزی و مالزی میشه و بین نوجوونها و جوانها خیلی فراگیر میشه. در نتیجه برای اینکه این شرایط رو توصیف کنن از واژه هالیو یا راه کرهای و موج کرهای استفاده کردن. سال ۱۹۹۷ آقای کیم یانگ سام، هفتمین رییس جمهور کره جنوبی، در بحران اقتصادی شرق آسیا، کابینهاش رو جمع میکنه و میگه «ما یه سری محصولات سنتی مثل هیوندا، سامسونگ و ال جی رو صادر میکردیم اما اینها رو به دلیل اینکه هزینه تولیدشون زیاد شده نمیتونیم صادرشون کنیم، پس محصولات جایگزینی برای من معرفی کنید که هزینه تولیدش کمتر و سودش به همون اندازه یا بیشتر باشه.» گروههای مختلفی میروند و میآیند تا اینکه در نهایت یک گروه، «صنایع خلاق فرهنگی» رو پیشنهاد میده و همین هالیو رو که به کشورهای شرق آسیا رفته و موفق بوده رو مثال میزنه. آقای کیم یانگ سام میپذیره و تولید صنایع خلاق فرهنگی در دستور کار قرار میگیره.»
میتوانیم بگوییم که هالیو یک ساختار سیاسی است؟
دخترها توی فکر میروند. میشنوند و صفحات گوشیشان را بالا و پایین میکنند. دنبال اطلاعاتی میگردند که به اضافه حرفهای استاد جلسه، به هم سنجاق کنند تا شاید جواب چالشهای فکریشان شود. دختری که نسبت به بقیه سوالهای بیشتری میپرسد، صدایش را صاف میکند و میگوید: «ببخشید استاد، اما با این تعاریفی که فرمودید من فکر میکنم هالیو برخلاف ظاهر فرهنگیش یه حرکت سیاسیه؛ درست حدس نزدم؟»
آقای منصوریخواه تایید میکند و صفحه تازهای از آمارها را به روی دخترها باز میکند: «سال ۲۰۰۲ آقای کیم دایجونگ، هشتمین رییسجمهور کره جنوبی، در سومین کنفرانس ملی گردشگری کره اعلام میکنه که ما از این به بعد، این نوع صنایع خلاق فرهنگی رو با عنوان بنیاد هالیو و زیر نظر وزارت فرهنگ، گردشگری و ورزش کره جنوبی پیگیری میکنیم و بهش بودجه میدن. در نتیجه شروع هالیو از کجاست؟ از ساختار سیاسی. یعنی شما پدیده رو میخواهید بشناسید اول برید ببینید خواستگاه اون کجاست. خواستگاه هالیو کجا بود؟ دولت. حاکمیت. هدفش چی بود؟ از چه ابزاری استفاده کرد؟ فرهنگی. حال شما نوع شکلگیریش رو با نوع برخورد ما باهاش ببینید. ما میگیم یک گروه موسیقیه. یه سریاله. و راحت پخشش میکنیم. چرا؟ چون اون رو صرفا فرهنگی میبینیم. و خب جلوی محصول فرهنگی رو که نمیشه گرفت. ولی در حقیقت این محصول فرهنگی فقط یه ابزاره و هالیو در اصلش خاستگاه حاکمیتی داره. در راستای چی؟ تقویت قدرت نرم کره جنوبی. که یکی از تبعاتش میشود پیشرفت اقتصادی برای اون کشور و از بین رفتن فرهنگ بومی برای ما.»
راهکارهای امن نگه داشتن ذهن نوجوانهای ما چیست؟
فرهنگ کره هر روز جهانیتر و غالبتر میشود و کار به جایی رسیده که حرکت آنها فراتر از کِی پاپ و کِی درام شده و نوجوانها و جوانها را با پوششها، غذاها و حتی ارزشهایشان جذب میکنند و سربازان فرهنگیشان را در تمام نقاط جهان و از خود نوجوانها و جوانهای بومی جذب میکنند. حالا بیشتر نوجوانها مام سئولی میپوشند و روتین پوستی دارند و نودل، پای ثابت غذاهایشان شده. و فارق از بد یا خوب بودن این موج و حرکت کرهای که در حال آمادهسازی خودشان برای پیروزی در جنگ تمدنها هستند به قول یکی از دانشجوهای ادبیات دانشگاه شهید مطهری، «آیا راهکاری هم وجود داره که بتونیم نوجوونهامون رو در برابر دهن باز شده هالیو که میخواد ببلعتشون محافظت کنیم؟»
آقای منصوریخواه، ماژیکش را میبندد، پشت صندلی مینشیند و دلسوزانه جواب میدهد: «ما در یک جنگ شناختی هستیم. فضا خیلی فراتر از آرایش و پوشش و غذا و فیلم و موسیقی کرهایهاست. اما راهکار چیه؟ هیچوقت مستقیم به نوجوون نگید نبین و نخور و گوش نده به محصولات هالیو. توصیههای قرآن که اون همه شیرینه رو اگه یه دفعهای بریزی تو دهن طرف خفه میشه. باید تو آبی، چایی، چیزی حلش کنی تا طرف لذت ببره. این مسئله رو هم باید تو آب حل کنید بعد به نوجوون بدید. اون آب چیه؟ یه محصول رسانهایِ جایگزینه که نداریم. مشکل ما هم همینه. وقتی میگیم فیلم کرهای رو نبین باید محصول ترازی داشته باشیم که جای اون بهش معرفی کنیم پس راهکار اول تلاش برای تولید محصولات رسانهاییه و در این زمینه نباید وابسته رسانه ملی باشیم و آتش به اختیار پیش بریم.»
پدرها در کنار دخترانشان بنشینند و با هم حرف بزنند
یکی از خانمها که با مادر شدن فاصله ندارد بعد از شنیدن این راهحل، از راهکارهایی در فضای خانه و خانواده میپرسد. آقای منصوریخواه هم برای اینکه جلسه پایانی درخور و کاربردی داشته باشد میگوید: «رابطه پدر با فرزند باید اصلاح بشه. مخصوصا رابطه با دختر. دختری بود که به دلیل اعتراض پدرش به تماشای سریالهای کرهای خودکشی کرد اما خودکشیش ناموفق بود و الحمدلله زنده موند اما چه چیزی اون رو به زندگی بگردوند؟ پدر رابطهاش رو با دخترش بهتر کرد و همون پدر دلیل زندگی دخترش شد. لازم هست که هر پدری با تک به تک فرزندانش به صورت جداگونه، یک زمان طلایی رو در نظر بگیره و دو بار در هفته بین سی تا چهل و پنج دقیقه کنار فرزندش بنشینه و صحبت کنه اما چطور صحبتی؟شاید تعجب کنید اما فقط و فقط یک صحبت معمولی و خنثی. درباره آب و هوا، فیلم، بازیگرها، غذا، و موضوعات خنثی صحبت کنند و صمیمیت رو طوری شکل بدن که خود همان دختر سر صحبت رو با پدرش درباره حتی همون سریالهای کرهای باز کنه. و پدرها هم هیچوقت به صحبت دختراشون موضع نگیرن. ما نکته مهم اینه که در این زمان طلایی، فرزند نباید گرسنه و تشنه باشه و هر چیزی که عامل اضطرابشه همچن جا برطرف بشه. باور کنید اگر پدرها همین رو رعایت کنن، طبق تجربهام میگم، بچه نجات پیدا خواهد کرد … .»
فرصت یا تهدید؟ انتخاب با ماست
هالیو، با همه رنگ و لعابش حالا به بخشی جداییناپذیر از زیست فرهنگی نسل نوجوان و جوان ما تبدیل شده است. دیگر فقط پای یک سریال یا آهنگ در میان نیست بلکه حرف سبک زندگی، ارزشها و حتی رویاهای آینده نوجوان ماست که در زیر و زبر شدن است. اما این موج هر چقدر هم پرقدرت باشد نباید فراموش کنیم که این ما هستیم که سرنوشت نهاییاش را در کشورمان تعیین میکنیم. البته نه با حذف و انکار و پاک کردن صورت مسئله که با شناخت، گفتوگو و خلق جایگزینهای جذاب و بومی. فرهنگ وقتی میماند و میبالد که زنده باشد نه ایستا. پس اگر میخواهیم نسلهای بعدیمان را از بلعیده شدن نجات دهیم، باید دستشان را بگیریم و راه را نشانشان دهیم؛ فقط همین و البته همین، همه چیز است.
1 دیدگاه “«هالیو» هیولایی که فرهنگ بومی را میبلعد”
ادامه بدید 🙂 این گوی و این میدان !